روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء درگذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد، بلکه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حکم به واقعيات، و ترک تقيه و... است، که انجام اين امور نياز به تکامل علوم و معارف و ترقي و رشد فکري و اخلاقي بشر دارد، به طوريکه قابليت براي حکومت واحد جهاني در راستاي تحقق احکام الهي فراهم باشد و جامعه بشري به اين مطلب برسد که هيئتهاي حاکمه با روشهاي گوناگون نميتوانند از عهده اداره امور برآيند، و مکتبهاي سياسي و اقتصادي مختلف دردي را درمان نميکنند، اجتماعات و کنفرانسها و سازمانهاي بين المللي و طرحها و کوششهاي آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نميتوانند نقشي را ايفاء کنند و از تمام اين طرحها که امروز و فردا مطرح ميشود مأيوس شود.
وقتي اوضاع و احوال اين گونه شد و مردم از تمدن منهاي دين، معنويت و انسانيت، کنوني به ستوه آمدند و تاريکي و ظلمت جهان را فرا گرفت، ظهور يک مرد الهي در پرتو عنايت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار ميگيرد. در اين شرايط پذيرش جامعه از نداي روحانيِ يک منادي آسماني بينظير خواهد بود، زيرا در شدّت ظلمت و تاريکي، درخشندگي نور نمايانتر ميگردد.